نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

اولین استخر

اولین استخر دیروز نادیا خانوم ما برای اولین بار به همراه مامان و مامانی و زندایی شهین و نیلوفر به استخر رفت و کلی توی آب کیف کرد و بازی کرد. این اولین تجربه نادیا خانوم در استخر بود.جالب اینجا بود به بقیه بچه ها نگاه میکرد که روی آب میخوابیدن و اون هم سریع این حرکت رو تقلید میکرد. تقریباً حدود یک ماه پیش نادیا به شدت از حموم می ترسید یعنی از وقتی که به دنیا اومده گاهی حموم رو دوست داره گاهی بدش میاد ولی یه مدت بود که خیلی از حموم میترسید و من هم خیلی نگران این قضیه بودم . کلی هم به این قضیه فکر کردم و با عوض کردن شامپو ، آوردن عروسکهاش برای اینکه خودش اونها رو حموم بده و ... دوباره به حموم علاقمند شد و این بار این علاقه به حدی شدید شده ک...
22 مهر 1391

شیرین زبونی های عسل مامان

نادیا خانوم ما دیگه خیلی برامون شیرین زبونی میکنه. وقتی غذاش رو میخوره به همه میگه : نوش ِ جونت ، نوش ِ جونت وقتی باباش یک شوخی در مورد پی پی کردن باهاش میکنه ، میگه : این حرفا رو نزن باباااا وقتی باباش براش قصه یه گورخر که دانشگاه میرفت رو میگفت،‌ میگه: شبنم میره دانشگاه. پنج شنبه صبح بیدار شده ، میگه: بعدالظهر میری سرکار؟ گفتم نه امروز پنجشنبه است تعطیله . میگه: پنجشنبه ست. و کلی ذوق میکنه. و شنبه بیدار شد گفت نرو سرکار، تعطیله.  کلی روی پام گذاشتم. کلی باهاش حرف زدم آخرش گفت برو سرکار پولات جمع کن بده  من بندازم تو قلکم . وقتی آب یا چای رو دستش میدی بخوره کلی باهاش بازی میکنه از این لیوان به اون لیوان ...
9 مهر 1391

شعر

نادیا خانوم دیروز خونه مامان بزرگ و بابابزرگش بود. ویک دفعه برای ما یک شعری خوند. دمدمای سحر شد. صدا میاد. البته نمیدونم اینو از خودش در آورده بود یا از جایی شنیده بود. ولی اگه از خودش در آورده باشه احتمالاً طبع شعر پدر بزرگش رو به ارث برده. ما که خیلی حال کردیم. آخه خیلی هم بامزه میخوند.
1 مهر 1391

دومین مسافرت نادیا خانوم

تعطیلات هفته گذشته نادیا خانوم به همراه مامان و بابا و مامانی و خانواده دایی کامبیز برای چهار روز به شهر انزلی سفر کرد. این دومین مسافرت خانوم خانومهای ما بود. اولین مسافرتش هم در سن هفت ماهگی به شهر نور بود. البته این مسافرت هم به ما و هم به نادیا جونم خیلی خوش گذشت. دخترم حسابی آب بازی و شن بازی کردو کلی هم با قایق اردکیش قایق سواری کرد. و شادی این خانوم خانومها برای ماهم شادی آورد. من خودم هم برای اولین بار به طرح سالم سازی بانوان رفتم و خیلی خوب بود. .آخه تا حالا هروقت که به شمال سفر کرده بودم فقط تا لب ساحل میرفتم و هیچ وقت توی آب دریا شنا نکرده بودم هم به خاطر ترس مامانم از دریا و هم اینکه خودم با لباس خیس شدن رو دوست ندارم...
28 شهريور 1391
1